آمار بازدید
بازدید امروز => 226
باردید دیروز => 185
بازدید هفته => 426
بازدید ماه => 411
بازدید سال => 3537
بازدید کل => 40023
کل مطالب => 238
کل نظرات => 232
بیشترین بازدید => 9979
تاریخ بیشترین بازدید : 1395/3/18
امکانات وب
تبلیغات
1- درحال کامل کردن نسخته انگلیسی وبلاگ
2- در حال آماده کردن امکان تبلیغ در وبلاگ
3- در حال آماده کردن صفحه ی اصلی
4- فعلآ همه صفحات اجتماعی وبلاگ بسته است (( در این زمینه منتظر اطلاع رسانی بیشتر باشید . ))
5- در حال کامل کردن یک نوشته ویژه برای تیر ماه

به نام خدا

چند وقت پیش تو اصفهان یه توالت عمومی رفتم یکم کارم طول کشید وقتی اومدم بیرون دیدم ۷-۸ نفر تو صف واستادن و تا منو دیدن شروع کردن به تیکه انداختن که :

- عافِیت باشِد .


 - خسِّه نباشین .

- نه هنو انگار یه چیزی اِزد موندِس .

- فک کردم از میون رفدِی .

- های، چشادون وا شد .

- اصی انگار نور اِزدون ساطع میشد .

- حالا اومدی سَری وزن .

- میخواسی صدا بِزنی تا بچا بیاند کُمِکِد .
 
 - یُخدچی روغن بخور راش واشِد آ به خودِد صَتمه نزنی .

- خوردنش چِقَده طول کشیدِس که پَس دادنش اَنقَده شد ؟

- از این دفعه که گذِشد …ایشالا اِز دفعه دیگه یه وِکیل بیگیر آ کارا بسپار دسِش آ خوددا راحت کون .

- دُشِک آ لاحاف میبُردی با خودد !

اصن یه کاری کردن باهام که تو خونه هم که دستشویی میرم سه سوته میام بیرون ... !

نویسنده => سینا

[ چهار شنبه 7 بهمن 1394برچسب:جوک,جوک اصفهانی,تیکه,تیکه اندازی,مطلب خنده دار,, ] [ 1:56 ] [ سینا و تینا ]

به نام خدا

1- بچه  به پدرش میگوید : بابایی , یک هواپیما که این همه بزرگ است را چگونه میدزدند ؟

پدر میگوید : پسرم دزدها صبر میکنند تا هواپیما به آسمان برود و کوچک شود وقتی که هواپیما کوچک شد آنرا میدزدند .

 

2- به یک آدم خسیس میگویند : پسرت رکورد شکسته !

آدم خسیسه میگوید : بی خود کرده من که خسارتش را نمیدهم !!!

3- مادر زن به دامادش میگه : خوب داماد جان بگو ببینم که از کار و بارت راضی هستی ؟

داماد به مادر زنش میگه : بله دیروز یک ماشین لباس شویی خریدم کارم سبک تر شد .

4- روزی مردی از کنار دریا میگذشت , مرد دیگری را دید که کنار دریا ایستاده و میگوید : ماشاالله , ماشاالله و ...

مرد از او میپرسد : چرا این جمله را تکرار میکنی ؟

مرد جواب میدهد : الآن دقیقاً یک ساعته پسرم رفته زیر آب و هنوز بالا نیومده , من دارم ماشاالله میگویم که پسرم چشم نخورد .

 

ارسالی توسط=>سینا

[ پنج شنبه 25 اسفند 1390برچسب:جک,طنز,مطلب طنز,جوک جدید,لطیفه,مطلب خنده دار,جوک,جوک خنده دار,جک خنده دار,, ] [ 13:6 ] [ سینا و تینا ]

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 24 صفحه بعد

10 نوشته برتر